بیست و یک سالمون هم تموم شد.....
مسیج ها به ترتیب: دُخی، عاطفه ملک، سپیده، الهام، سمانه، مژگان، عاطفه، شیدا، مینا، نرگس ،هانیه و سمیرا ..........
روز بیست و دوم بهمن نزدیکای غروب بود که دُخی تبریک تولد فرستاد......مثل همیشه اولین نفر......
بابا و مامان کادوی تولدمو دادن.......
شب که ساعت 12 گذشت و رفت تو بیست و سه بهمن، عاطفه ملک دوست صمیمی دوران راهنمایی مسیج داد......
صب ساعت 7:26 که داشتم چایی دم میکردم ؛خواهر سپیده مسیج تبریک سند کرد........
ساعت تقریباً 8:15 اینا بود الهام زنگ زد و تبریک گفت.....گفت که دانشگاهه و همه بچه ها هم هستند و سلام میرسونن......
وقتی که خداحافظی کرد، بلافاصله سمانه مسیج تبریک فرستاد.........
بعدش بانک.....بعدش مژگان.......بعدش عاطفه ساعت 10 صب بود مسیج داد....
مادربزرگ اومد کادو................
بعدازظهر شیدا زنگ زد......یه ساعتی بین 2 و 3..........
ساعت 16:21 بود که خواهر مینا یه تبریک همچین پر ملات فرستاد..........
رفتیم اونور واسه جابه جا کردن وسایلای مادربزرگ........یکم اونجا بودیم بعد رفتیم خونه پدره پدر.......
اون مادربزرگ هم کادو داد.......
شب ساعت 21:35 نرگس مسیج داد.....
در کل روزی بود که فقط دُخی شادم کردمثه همه روزای دیگه.........از ساعت 5:38 بهش مسیج دادم تاااااااااااا............ .....
البته بماند که صب چه کارا که نکردم و اول صب همه اعضاء خانواده رو شاد کردم.......
روز بیست وچهارم شیرینی گرفتیم و رفتیم خونه مادربزرگ که همه اونجا بودن........اما یه جوری شدکه همگی رفتیم خونه دایی و همه کادو مادو دادن..........
آخره شب رفتیم خونه سارا..........ساعت 11 خونه خودمون بودیم........
نظرات شما عزیزان:
|